هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و مدحی، احساسات دیوانه‌وار عاشق و ستایش از شاه فتحعلی‌شاه را بیان می‌کند. شاعر از عشق بی‌قرار، حسرت، و جفای معشوق سخن می‌گوید و در ادامه به تمجید از عدل و قدرت شهنشاه می‌پردازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه‌ی پیچیده و تمجید از پادشاه است که برای درک عمیق‌تر به بلوغ فکری و شناختی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۱۰

روزی که یکی شیفته آمد به کمندش
آرام نگیرد دل دیوانه پسندش

گر شیفتگی زین دل دیوانه نیاموخت
بر پای چرا بند نهد زلف بلندش

آهی است که از حسرت او سر زند از سنگ
هر گه که شراری جهد از نعل سمندش

آمد به سرم تیغ جفا بر کف و ترسم
کاهل غرض از مردنم آگاه کنندش

ناصح به نگاهی است چنان شیفته کامروز
عشاق زبان باز گشایند به پندش

این ست اگر کوتهی دست امیدم
هرگز نرسد بر ثمر نخل بلندش

این ست (سحاب) ار اثر عدل شهنشاه
شاید که کند مایل دلهای نژندش

جمشید زمان فتحعلی شاه که آمد
شیر فلک آهوی ضعیفی به کمندش
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.