هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و غم عاشقانه است که شاعر از فراق و ناامیدی در عشق رنج می‌برد. او از غمگسار دل می‌خواهد که تنها برای یک شب به او لطف کند، اما نه به گونه‌ای که به کار دل بیاید. شاعر از یادگاری‌های عشق مانند دل، اشک، و خاطرات می‌گوید و از ناسازگاری دل با غم زمانه شکایت می‌کند. در نهایت، او به این نتیجه می‌رسد که تنها غم عشق است که می‌تواند تسلی‌بخش دل باشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۲۲۱

خطت دمید و آمدی ای غمگسار دل
وقتی نیامدی که بیایی به کار دل

تنها شبی زلطف بیا در کنار من
اما چنان میا که نیایی به کار دل

رفتیم و ماند دل به برت یادگار ما
وین اشک سرخ بر رخ ما یادگار دل

چشم سیاه و زلف پریشان او ببین
کآگه شوی زروز من و رزگار دل

بر دست دل نبود چنین اختیار من
بر دست دیده گر نبود اختیار دل

بس وعده داد او به من و من به دل نوید
او شرمسار من شد ومن شرمسار دل

جان با غم زمانه نگردید سازگار
سازد چگونه با غم ناسازگار دل؟

از بس نشست بر دلت از دل غبار غم
دادم بباد در ره عشقت غبار دل

قدر غم تو یافته دل در شب غمت
چون جز غم تو نیست کسی غمگسار دل

غمگین ترم گهی که دهد وعده ی وصال
چون دارم آگهی ز شب انتظار دل

دور از گلی (سحاب) چه گلها که پرورش
یابد به باغ دیده ام از جویبار دل
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.