۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۲

هر عهد به هر کسی که بستم
در عهد تو بی وفا شکستم

دلگیر به پرسش من آمد
پنداشت که من هنوز هستم

شادم که گرت چنین بود عهد
هر لحظه بدست تست دستم

جامی زد و با من آنچه خواهد
گوید به بهانه ای که مستم

افزود به حسرتم چو مردم
پنداشتم از غم تو رستم

نومیدی محرمان چو دیدم
پیوند امید ازو گسستم

ز آن روی (سحاب) سر بلندم
کاندر قدمش چو سایه پستم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.