۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۴

از تغافل یا تو را با خویش مایل می کنم
یا برون مهر تو را یک باره از دل می کنم

گر بجا خوی برآرد خون ز چشمم دور نیست
زر تیغ از بسکه شرم از روی قاتل می کنم

هر زمان بر سینه از ناخن گشایم رخنه ها
چاره ها بنگر که بهر تنگی دل می کنم

می کنم یا دل به آسانی ز مهر روی تو
یا که بر خود کار را یک باره مشکل می کنم

ایمنند از گمرهی واماندگان کاروان
چون جرس تا ناله در دنبال محمل می کنم

اینکه ترک عاشقی کردم نه از وارستگی است
امتثال حکم شاهنشاه عادل می کنم

شه نشان فتحعلی شاه آنکه شرم آرد (سحاب)
چون بدریا ابر دستش را مقابل می کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.