هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه خود در بزم دیگران سخن می‌گوید و از یادآوری روزهای هجران و جور پاسبانان و دربانان معشوق شکایت دارد. او از درد دل و اشک‌های پنهان خود می‌گوید و یادآور می‌شود که دامانش زمانی با گل‌ها آراسته بود، اما اکنون از خون دل گل‌رنگ شده است. شاعر همچنین از شمع‌های روشن‌کننده بزم و پیمان شکنی یار نااستوارش می‌نالد و در نهایت خود را در بی‌طاقتی با سحاب پیر کنعان مقایسه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۲۶

چنان در بزم غیر امشب غمین از وصل جانانم
که هر دم شاد سازند از نوید روز هجرانم

چو اندیشم ز جور پاسبان و منع دربانش
که در آن کوز چشم این و آن از ضعف پنهانم

گرم زین پیش یک گل بود دایم زینت دامان
کنون باشد ز خون دل بسی گلرنگ دامانم

گرم از پرتو یک شمع روشن بود بزم امشب
هزاران شمع از آه آتشین بین در شبستانم

به ترک غیر دیشب بسته پیمان با من و امشب
به بزم او کشد پیمانه یار سست پیمانم

به حسن از ماه من چندان که باشد کم مه کنعان
من از بیطاقتی افزون (سحاب) از پیر کنعانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.