هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که در فراق معشوق خود می‌سوزد و می‌میرد. شاعر از جور و بیتوجهی معشوق شکایت دارد و آرزوی دیدار او را دارد. او هر شب با امید دیدار زنده می‌شود و هر بار با ناامیدی می‌میرد. شاعر از حسرت و درد عشق می‌نالد و در نهایت از معشوق می‌خواهد که یا دردش را درمان کند یا او را به حال خود رها کند تا بمیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که با درد و رنج همراه است و درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۲۸

در عشق چو باید که به ناچار بمیرم
از جور تو به کزغم اغیار بمیرم

هر شب دهیم وعده ی دیدار که تا صبح
صد بار شوم زنده و صد بار بمیرم

گیرم به نگاهی ز تو صد حسرتم افزود
دیگر بسرم بگذر و بگذار بمیرم

امشب که بدیدار توام زنده چو شمع آه
دانم که شود صبح پدیدار بمیرم

مرغ قفس از حال من آگه شود آن روز
کز حسرت مرغان گرفتار بمیرم

می گفت زبسیاری جورش دم مرگم
می خواست که با حسرت بسیار بمیرم

یا درد مرا چاره بکن یا چو (سحابم)
نومید کن از چاره که ناچار بمیرم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.