۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۰

خواهم اگر به کوی تو خاکی به سر کنم
باید نخست چاره ی این چشم تر کنم

گوید مخواه ناله در آن دل اثر ز من
کآن سنگ خاره نیست که در وی اثر کنم

از سنگ جور چون پردش طایری ز بام
من شکر از شکستگی بال و پر کنم

آن به که با حدیث غم آن جهان جان
افسانه های هر دو جهان مختصر کنم

امشب غم تو تا سحرم گر امان دهد
شاید که چاره اش به دعای سحر کنم

تا شوق این نوید هلاکم کند (سحاب)
گوید پس از هلاک به خاکت گذر کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.