هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و فداکاری‌های بی‌پاداش خود می‌گوید. او تمام عمرش را صرف عشق به معشوق کرده، اما هرگز توجهی از او دریافت نکرده است. شاعر از رنج‌های عاطفی، طعنه‌های دیگران و از دست دادن فرصت‌های زندگی به خاطر این عشق یکطرفه شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاطفی پیچیده، ناامیدی و تفکرات فلسفی درباره زندگی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار بوده و ممکن است برای آنها مناسب نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری بی‌پاداش و طعنه‌های اجتماعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک کامل دارد.

شمارهٔ ۲۳۹

چه غم گر در بهاری بوسه ی او نقد جان دادم
حیات بی ثباتی بهر عمر جاودان دادم

نشد هرگز به من مایل دل او بر خلاف من
که غیر از او ندادم دل به کس تا آنکه جان دادم

تمام عمر صرف این و آن کردم، ستم کردم
که گنج شایگانی را خود از کف رایگان دادم

نبودم دوست تا با او نبودم آسمان دشمن
که جان دادم ز دست این چو دل بر دست آن دادم

ز رنگ چون زریرم تا نگردد راز دل پیدا
رخ خود را ز خون دیده رنگ ارغوان دادم

ز دست طعنه ی پیر و جوان مردم سزای من
که در پیری عنان خود به دست آن جوان دادم

مرا نبود (سحابا) با فلک دست مکافاتی
خدنگ آه من گیرد مگر از آسمان دادم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.