۱۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۲

در هجر تو پروای دل زار ندارم
من در غم خویشم به کسی کار ندارم

دانی که میان من و زهاد چه فرق است؟
فرقی که من از کار خود انکار ندارم

گربار به اغیار دهی گر نروم من
زین گونه که من طاقت این کار ندارم

خاموشی من پیش تو از راه ادب نیست
حرفی که کنم جرأت اظهار ندارم

منصور صفت پرده زکار خود ازین پس
بردارم و اندیشه ای از دار ندارم

آن نرگس بیمار ز خود بی خبرم ساخت
چندان که خبر از دل بیمار ندارم

بی رخصت من کس به چمن نامد و اکنون
اذن نگه از رخنه ی دیوار ندارم

جایی که توان کرد (سحابا) گله از یار
من شکر ز چرخ و گله ز اغیار ندارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.