۱۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۳

پیش از این باری اگر در بزم یاری داشتم
بر دل از رشک رقیبان نیز یاری داشتم

رفت خاک من به باد آنجا خوشا وقتی که من
بر سر آن کوی از خود یادگاری داشتم

جان اگر آسان ندادم از گران جانی مدان
زآن که در هنگام مردن انتظاری داشتم

اعتبار غیر را نبود در آن کو اعتبار
کآنچه روزی داشت او من روزگاری داشتم

باغ حسنش را خزان آمد چو بلبل کاشکی
زین خزان من نیز امید بهاری داشتم

قوت بازویت ای صیاد کمتر بود کاش
تا زپیکان تو در دل یادگاری داشتم

دل زبهر عود مجمر جان برای شمع بزم
در حریم دوست هر یک را به کاری داشتم

گاه گاهی با سگانش همنشین بودم (سحاب)
پیش از این من هم در آن کو اعتباری داشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.