هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و حسرت‌های گذشته خود می‌گوید. او به روزهایی اشاره می‌کند که در میخانه غرق در جام بود و اکنون نه به وصال معشوق امیدی دارد و نه به گرفتاری در دام عشق. شاعر اعتراف می‌کند که عشق‌های پیشینش هوس بوده و به اشتباه آن‌ها را عشق نامیده است. همچنین از نسبت نادرستی که به معشوق داده و باعث بدنامی او شده اظهار پشیمانی می‌کند. در پایان، شاعر آرزو می‌کند که اگر از آغاز به عاقبت عشق فکر می‌کرد، شاید سرنوشت او در عاشقی اینگونه نمی‌شد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعر کلاسیک ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۲۴۴

کجا اندیشه از چشم بد ایام میکردم؟
در ایامی که در میخانه می در جام میکردم

کنون نه وصل صیاد و نه امید گرفتاری
به این روزم نشاند آن شکوه ها کز دام میکردم

به ظاهر از سر کوی تو میرفتم به شوق اما
نگاه حسرتی سوی قفا هر گام میکردم

کنون دانم که هر عشقی که با غیر تو ورزیدم
هوس بوده است و من بیهوده عشقش نام میکردم

تو را کس همنشین با من نمیدانست در کویت
به این نسبت سگ کوی تو را بدنام میکردم

نبود انجام کار من چنین در عاشقی گر من
در آغاز غمش اندیشه از انجام میکردم

نمی کردم (سحاب) این شکوه ها ز انجام هجرانش
اگر در وصل شامی صبح و صبحی شام میکردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.