هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که با وجود آسیب‌های عشق، همچنان به آن وابسته است و از دوری و نزدیکی معشوم غمگین می‌شود. جهان در غم عشق برای او تنگ می‌آید و دلش پر از رنج‌های ناشی از این عشق است. شاعر حتی در مرگ نیز به معشوم می‌اندیشد و عشق او را بی‌نیاز از هر چیزی دیگر می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و شناخت ادبیات کلاسیک دارند که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۲۴۵

چه غم که ریخته شد بال و پر ز سنگ توام
که بی نیاز زبال از پر خدنگ توام

روی زمحفل من زود و دو دیر باز آیی
هم از شتاب تو غمگین هم از درنگ توام

جهان به پیش نظر در غمت چنان تنگ است
که کار بر دل تنگ از دهان تنگ توام

مباد ذوق اسیران چنگ عشق تو را
اگر خیال رهایی بود ز چنگ توام

ز دل غم تو نیاید برون اگر چه بدل
هزار رخنه فزون است از خدنگ توام

به جانبم نکنی جز به وقت مرگ نگاه
از آن ز آشتی ات خوشتر است جنگ توام

به می (سحاب) چه حاجت که بی نیاز از آن
به یاد لعل وی و اشک لعل رنگ توام
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.