هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از بیوفایی معشوق و دلسنگ بودنش شکایت دارد، اما با وجود تمام دردها، عشق را با جان و دل پذیرفته است. شاعر از امیدهای بربادرفته و شور عاشقانهای که در سر داشته افسوس میخورد، اما در نهایت به نوعی تسلیم و رضایت میرسد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و رنجهای عاطفی است که درک آنها برای مخاطبان کمسنوسال دشوار است. همچنین، برخی از واژهها و استعارههای بهکاررفته ممکن است برای کودکان نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۲۴۷
کی شکایت از دل بی رحم دلبر داشتم؟
گر چو او من هم دلی از سنگ در بر داشتم
نیست غم گر داده ام جان ز آنکه با خود کرده ام
آن غمی کآن را زجان خویش خوش تر داشتم
دیدم استغنای او اکنون به زخمی راضیم
ورنه من ز آن بی وفا امید دیگر داشتم
نیست افسوسی گرم در راه عشقت رفت سر
لیک صد افسوس از آن شوری که در سر داشتم
گوش بر عهد بتان چون سادگان دادم ولی
ساده تر ایشان که پندارند باور داشتم
چون تو را دیدم به روز حشر رفت از خاطرم
شکوه هایی کز تو با دارای محشر داشتم
تا پر و بالم بکندی من نبستم دل به دام
کز توام بیم رهایی بود تا پر داشتم
جور آن شوخ ستمگر برد از یادم (سحاب)
آن شکایتها که از چرخ ستمگر داشتم
گر چو او من هم دلی از سنگ در بر داشتم
نیست غم گر داده ام جان ز آنکه با خود کرده ام
آن غمی کآن را زجان خویش خوش تر داشتم
دیدم استغنای او اکنون به زخمی راضیم
ورنه من ز آن بی وفا امید دیگر داشتم
نیست افسوسی گرم در راه عشقت رفت سر
لیک صد افسوس از آن شوری که در سر داشتم
گوش بر عهد بتان چون سادگان دادم ولی
ساده تر ایشان که پندارند باور داشتم
چون تو را دیدم به روز حشر رفت از خاطرم
شکوه هایی کز تو با دارای محشر داشتم
تا پر و بالم بکندی من نبستم دل به دام
کز توام بیم رهایی بود تا پر داشتم
جور آن شوخ ستمگر برد از یادم (سحاب)
آن شکایتها که از چرخ ستمگر داشتم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.