هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و انتظار سخن می‌گوید، از درد فراق و امید به وصال. او از روزگار شکایت می‌کند و از نیمه‌جانی که برای معشوق نثار می‌کند. همچنین، از اشک‌های بی‌پایان خود در غیاب معشوق می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند یأس و انتظار ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۴۸

گله تا حشر اگر زیار کنم
شرح یک شمه از هزار کنم

چاره ی یأس شد زو عده ی وصل
تا چه با درد انتظار کنم

روزگارم سیه تو کردی و من
شکوه از جور روزگار کنم

بر در او چه جای نومیدیست
به چه دل را امیدوار کنم؟

نیم جانی که هست قابل نیست
که به پای تواش نثار کنم

هم ز بهر نثار نیست مرا
بجز این نیم جان چه کار کنم

بی تو چشم (سحاب) را چو سحاب
خجل از چشم اشک بار کنم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.