۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۱

هرگز نیافت کس اثری در ترانه ام
جز اینکه سوخت خار و خس آشیانه ام

نبود زبان که آگهت از سوز دل کنم
این شعله بین که می کشد از دل زبانه ام

یک ره چو بوسم آن لب شیرین که نیست خوش
با عمر جاودانه غم جاودانه ام

هر شامگه روم ز پیشی تا در سرای
شاید شبی ز لطف بخواند به خانه ام

گویم به هر کسی که رسم شرح حال خویش
باشد یکی به پیش تو گوید فسانه ام

کرد آگهم زمانه ز جور بتان (سحاب)
تا شکوه هر زمان نبود از زمانه ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.