هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تنهایی و ناامیدی خود می‌گوید. او احساس می‌کند کسی درد و رنج او را درک نمی‌کند و تنها خار و خس آشیانه‌اش را می‌سوزاند. شاعر آرزو می‌کند کسی باشد که درد دلش را بشنود و او را درک کند. همچنین، او از جور زمانه و بتان شکایت دارد و احساس می‌کند که همیشه در غم و اندوه به سر می‌برد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و غمگینانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و جور زمانه نیاز به بلوغ فکری برای درک دارند.

شمارهٔ ۲۵۱

هرگز نیافت کس اثری در ترانه ام
جز اینکه سوخت خار و خس آشیانه ام

نبود زبان که آگهت از سوز دل کنم
این شعله بین که می کشد از دل زبانه ام

یک ره چو بوسم آن لب شیرین که نیست خوش
با عمر جاودانه غم جاودانه ام

هر شامگه روم ز پیشی تا در سرای
شاید شبی ز لطف بخواند به خانه ام

گویم به هر کسی که رسم شرح حال خویش
باشد یکی به پیش تو گوید فسانه ام

کرد آگهم زمانه ز جور بتان (سحاب)
تا شکوه هر زمان نبود از زمانه ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.