هوش مصنوعی: شاعر در این غزل عاشقانه، از دل‌بستگی عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که جز او کسی را صاحب دل خود نمی‌داند. او از شوق دیدار معشوق بی‌خود شده و حتی راه خانه خود را نیز نمی‌شناسد. شاعر از دلبستگی به خال معشوق و درد دل بی‌خوابی می‌گوید و در نهایت، درمان خود را در نوشیدن شراب می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و استفاده از استعاره‌هایی مانند شراب و میخانه است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال نامناسب باشد. همچنین، درک عمیق این غزل نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

شمارهٔ ۲۶۰

جز خانه ی دل منزل جانانه ندانم
کس را بجز او صاحب این خانه ندانم

امروز که گویند تو در خانه ی مائی
از بی خودی شوق ره خانه ندانم

از خال تو افتاده بدام ار چه بود باز
مرغ دل من مایل این دانه ندانم

عیبم مکنید ار رهم افتاد به مسجد
کامروز زمستی ره میخانه ندانم

عجبی عجب از تو به مرا هست و علاجش
جز اینکه کشم یک دو سه پیمانه ندانم

افسانه ی بی خواب همی خواهد و اکنون
از من که بجز درد دل افسانه ندانم

زینسان که (سحاب) اینهمه دل بسته به هر موی
جز این که بر آن زلف زند شانه ندانم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.