هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و هجران معشوق می‌نالد و از ناتوانی خود در دیدار یار سخن می‌گوید. او از روزهای سیاه و شب‌های سخت هجران شکایت دارد و از این که مانند گیاهی نارسیده در باغ عشق مانده است. همچنین، از نگاه معشوق که مانند تیر بر دلش می‌نشیند، گله می‌کند و در نهایت، از این که به عنوان پناهگاه تشنگان شناخته می‌شود ولی خودش نیازمند فیض و رحمت است، اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۶۳

تا برده سیه کاری زلف تو زراهم
پیداست که چون میگذرد روز سیاهم

دردا که بمردم به شب هجر و کنون هست
از درد فراق تو بتر شرم گناهم

نه جرأت دیدار و نه یارای نگاهی
گیرم که دهد کس به سر کوی تو راهم

از ابر چه فیضی رسد از برق چه آفت
بر من که در این باغ نروئیده گیاهم؟

صد ناوک دلدوز به ترکش ز چه دارد
ترکی که به خاک افگند از نیم نگاهم؟

خوانند (سحابم) ولی ار فیض من این است
ای وای بر آن تشنه که آید به پناهم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.