هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از سحاب، به بیان درد فراق و امید به وصال یار میپردازد. شاعر از تاریکیای که بر جهان سایه افکنده سخن میگوید و دلهای مجروح را که به امید لطف یارند توصیف میکند. عشق در این شعر به عنوان وادیای پرخطر تصویر شده که تنها سبکباران میتوانند از آن عبور کنند. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند رحمت الهی، گناه و بخشش نیز در ابیات دیده میشود.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مفاهیمی مانند گناه و بخشش نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۷۳
رخ یاران دو زلف تیره پوشیدند از یاران
سیه کردند روز عالمی را آن سیه کاران
دل مجروح ما دارد امید ناوک دیگر
تو تیره خود برون آری ز دلهای دل افگاران
دلم دارد ز چشمش چشم لطف اما نمی داند
ز بیماران نمی آید پرستاری بیماران
چو پا در وادی عشقش نهادی ترک سر باید
که کس پایان این وادی ندید الا سبکباران
چه منع ما کنی از باده زاهد چون نمی پرسند
به حشر از بی گناهان هیچکس جرم گنه کاران
خریداری ز یک سو بود همچون پیره زن او را
چرا شرمی نکردند از بهای خود خریداران
اگر امروز باشد چشم ایشان بر کف ساقی
بود فردا به سوی رحمت حق چشم میخواران
(سحاب) از دیده اشک افزون فشاند چون کشد آهی
که شاید شعله ی این برق را بنشاند آن باران
سیه کردند روز عالمی را آن سیه کاران
دل مجروح ما دارد امید ناوک دیگر
تو تیره خود برون آری ز دلهای دل افگاران
دلم دارد ز چشمش چشم لطف اما نمی داند
ز بیماران نمی آید پرستاری بیماران
چو پا در وادی عشقش نهادی ترک سر باید
که کس پایان این وادی ندید الا سبکباران
چه منع ما کنی از باده زاهد چون نمی پرسند
به حشر از بی گناهان هیچکس جرم گنه کاران
خریداری ز یک سو بود همچون پیره زن او را
چرا شرمی نکردند از بهای خود خریداران
اگر امروز باشد چشم ایشان بر کف ساقی
بود فردا به سوی رحمت حق چشم میخواران
(سحاب) از دیده اشک افزون فشاند چون کشد آهی
که شاید شعله ی این برق را بنشاند آن باران
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.