۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۳

چند خونش رود از دیده ی نمناک برون؟
کاش از سینه رود این دل صد چاک برون

تو در اندیشه ی خون من و غافل که به حشر
بر نیاید تن صد پاره ام از خاک برون

چاره ی جور تو بیباک ندانم ورنه
آید آه دلم از عهده ی افلاک برون

ز آشیان من از اول گذرد هر بادی
که ز گلزار تو آرد خس و خاشاک برون

گر چو من ناله ای از سینه کشد مرغ چمن
خون دل از عوض می چکد از تاک برون

هوس وصل تو بیرون نتوان کرد ز جان
گر چه آید ز تن این جان هوسناک برون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.