هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از بیتوجهی معشوق و رنجهای عشق شکایت میکند. او احساس میکند که معشوق از درد دل او بیخبر است و به دیگران روی آورده است. شاعر از تنهایی و دشواریهای عشق مینالد و حتی آسمان و یار را دشمن دل خود میداند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که هیچ نشانهای از جایگاه دلش نمییابد و عقلش به آرزوهای باطل او میخندد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و تنهایی نیاز به بلوغ عاطفی دارند.
شمارهٔ ۲۸۷
غافل است آن که از دلم دل او
گو بیندیش ز آه غافل او
کرده ام جا به بزم غیر که یار
ناید از شرم من به محفل او
چون جرس دل فغان کند گویی
بر شتر بسته اند محمل او
هم فلک بود خصم دل هم یار
تا کدامند زین دو قاتل او
هر چه دارد ز دلبری دارد
جز ترحم که نیست در دل او
دل چنین کرده کار من مشکل
که خود آسان مباد مشکل او
به که گیرم سراغ دل چو مرا
ندهد کس نشان ز منزل او
چون فتد در خیال وصل (سحاب)
عقل خندد به فکر باطل او
گو بیندیش ز آه غافل او
کرده ام جا به بزم غیر که یار
ناید از شرم من به محفل او
چون جرس دل فغان کند گویی
بر شتر بسته اند محمل او
هم فلک بود خصم دل هم یار
تا کدامند زین دو قاتل او
هر چه دارد ز دلبری دارد
جز ترحم که نیست در دل او
دل چنین کرده کار من مشکل
که خود آسان مباد مشکل او
به که گیرم سراغ دل چو مرا
ندهد کس نشان ز منزل او
چون فتد در خیال وصل (سحاب)
عقل خندد به فکر باطل او
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.