هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد هجران و فراق می‌نالد و از بی‌خوابی و بی‌قراری خود سخن می‌گوید. او از روزگار و بخت خود شکایت دارد و انتظار رسیدن صبح و روشنایی را می‌کشد. شاعر از بی‌توجهی معشوق گلایه می‌کند و آرزوی وصل و محبت دارد. در پایان، از زمان‌هایی یاد می‌کند که معشوق با او با مهربانی رفتار می‌کرد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۸۹

شبهای هجر خواب به چشم پر آب کو؟
یا خواب بخت چشم مرا بخت خواب کو؟

تا کی شب سیاه فراق آخر ای فلک
هنگام صبح و روشنی آفتاب کو؟

گیرم نپرسد از تو کس امروز جرم من
اندیشه ای ز پرسش روز حساب کو؟

گر قصد دوستی نکنی دشمنی چه شد؟
ور شوق التفات نداری عتاب کو؟

آن را که وصل دوست به بیداری آرزوست
از من بگو به چشم فلک میل خواب کو؟

خوش آن زمان که تیغ جفا از میان کشی
وزهر کسی به خشم بپرسی (سحاب) کو؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.