هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق، درد و حسرت سخن میگوید. او از شکیبایی در عشق، رقابت، فریب زاهد و غربت عاشق میگوید. همچنین، به زیباییهای زندگی مانند بادهنوشی و محفل دوستانه اشاره میکند. در پایان، شاعر از درد عشق و نبود طبیب برای درمان آن شکایت میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشارههایی به شراب و مستی دارد که مناسب سنین بالاتر است.
شمارهٔ ۲۹۰
گفتم: به دل شکیب تو حسرت نصیب کو؟
گفتا: به درد عشق نکویان شکیب کو؟
خوش محفلی که باده ی ناب از سبوبه جام
ریزی بدست خویش و نپرسی رقیب کو؟
زاهد مرا به ترک تو هر دم دهد فریب
یک جلوه زان شمایل زاهد فریب کو؟
هر ناکسی به کوی وی آمد بگفت کیست؟
هر بیدلی که رفت نگفت آن غریب کو؟
ای غیر اگر بدوری او سالها زیم
خوشتر از اینکه از تو بپرسم حبیب کو؟
آن خسته قدر لذت درد (سحاب) یافت
کز درد جان سپرد و نگفتا طبیب کو؟
گفتا: به درد عشق نکویان شکیب کو؟
خوش محفلی که باده ی ناب از سبوبه جام
ریزی بدست خویش و نپرسی رقیب کو؟
زاهد مرا به ترک تو هر دم دهد فریب
یک جلوه زان شمایل زاهد فریب کو؟
هر ناکسی به کوی وی آمد بگفت کیست؟
هر بیدلی که رفت نگفت آن غریب کو؟
ای غیر اگر بدوری او سالها زیم
خوشتر از اینکه از تو بپرسم حبیب کو؟
آن خسته قدر لذت درد (سحاب) یافت
کز درد جان سپرد و نگفتا طبیب کو؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.