هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساسات خود در مواجهه با نگاه اشتباه کسی میگوید که منجر به سردرگمی و رنجش او شده است. او از جفای روزگار و تأثیرات عاطفی این رویداد بر زندگی خود سخن میگوید و به دنبال پناهگاهی میگردد. همچنین، به رابطهی عمیق و انحصاری خود با معشوق اشاره میکند و از ناتوانی در مقابله با غمهای متعدد خود مینالد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیدهای است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفای روزگار و رنج عشق نیاز به تجربهی زندگی بیشتری برای درک کامل دارند.
شمارهٔ ۲۹۲
کردی به اشتباه کسی سوی من نگاه
من هم از آن نگاه فتادم در اشتباه
بنگر جفای چرخ چه آورده بر سرم
کز جور او به کوی تو آورده ام پناه
اشکم چو گل ز چهره ی سرخ تو گشت سرخ
روزم چو شب ز چشم سیاه تو شد سیاه
در پیش دادگر ز تو هر دعوئی که بود
کردیم صلح روز قیامت به یک نگاه
گویی مگر تو حال من ای دل به پیش دوست
کز من کسی به جز تو ندارد بدوست راه
با خلق کرد آنچه خواست دلت کردی آه اگر
خواهند داد خود ز تو در پیش دادخواه
دفع کدام غم کنم از خویشتن (سحاب)؟
یک تن بگو چگونه ستیزد به صد سپاه؟
من هم از آن نگاه فتادم در اشتباه
بنگر جفای چرخ چه آورده بر سرم
کز جور او به کوی تو آورده ام پناه
اشکم چو گل ز چهره ی سرخ تو گشت سرخ
روزم چو شب ز چشم سیاه تو شد سیاه
در پیش دادگر ز تو هر دعوئی که بود
کردیم صلح روز قیامت به یک نگاه
گویی مگر تو حال من ای دل به پیش دوست
کز من کسی به جز تو ندارد بدوست راه
با خلق کرد آنچه خواست دلت کردی آه اگر
خواهند داد خود ز تو در پیش دادخواه
دفع کدام غم کنم از خویشتن (سحاب)؟
یک تن بگو چگونه ستیزد به صد سپاه؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.