هوش مصنوعی:
این شعر از ناپایداری وفا و عشق در زمانه سخن میگوید. شاعر با اشاره به حسرت زاهد و مینوشی خود در دیر مغان، عشق بیکرانه و نیاز ناپذیری را توصیف میکند. او از وصال کوتاه دوست به عنوان لحظهای ارزشمندتر از عمر جاودانه یاد میکند و در نهایت، از نافرجامی عشق و دلبستن به معشوق مینالد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعارههای پیچیده و لحن حزنآلود شعر، درک آن را برای مخاطبان جوانتر دشوار میسازد. همچنین، برخی مضامین مانند ناامیدی و حسرت ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.
شمارهٔ ۲۹۳
دردا که وفا در این زمانه
از اهل زمان بود فسانه
زاهد کشد آه حسرت و من
در دیر مغان می مغانه
خواهد ز سپهر دادم از دل
این شعله که می کشد زبانه
من غرقه ی بحر عشق و عشقش
بحری و چو بحر بی کرانه
با آن لب و خال بی نیاز است
مرغ دل من زآب و دانه
یک لحظه وصال دوست خوشتر
ای خضر ز عمر جاودانه
گفتم: روم از در تو گفتا:
کم باش سگیم ز آستانه
دل در خم طره ی تو مرغی است
در دام گرفته آشیانه
به ز آن که زدوریت نمردم
نبود پی قتل من بهانه
بگذار که پا نهم بکویت
نگذاریم ار قدم بخانه
ای گل سخن وفا چه گویم
گوش تو کجا و این ترانه
دلها به زمین (سحاب) ریزد
هر گه که زند به زلف شانه
از اهل زمان بود فسانه
زاهد کشد آه حسرت و من
در دیر مغان می مغانه
خواهد ز سپهر دادم از دل
این شعله که می کشد زبانه
من غرقه ی بحر عشق و عشقش
بحری و چو بحر بی کرانه
با آن لب و خال بی نیاز است
مرغ دل من زآب و دانه
یک لحظه وصال دوست خوشتر
ای خضر ز عمر جاودانه
گفتم: روم از در تو گفتا:
کم باش سگیم ز آستانه
دل در خم طره ی تو مرغی است
در دام گرفته آشیانه
به ز آن که زدوریت نمردم
نبود پی قتل من بهانه
بگذار که پا نهم بکویت
نگذاریم ار قدم بخانه
ای گل سخن وفا چه گویم
گوش تو کجا و این ترانه
دلها به زمین (سحاب) ریزد
هر گه که زند به زلف شانه
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.