۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۵

که گفت مشک سیه را قرین ماه کنی؟
چو خال عارض خود روز من سیاه کنی

فغان که داد دل خود نخواهد از تو کسی
گهی که گوش به فریاد دادخواه کنی

به همرهی رقیب از بر تو میگذرم
به این وسیله مگر سوی من نگاه کنی

به اشتباه من از غیر اگر بتابی رخ
چه می شود که مرا با وی اشتباه کنی

گناه اگر نبود دوستی چه گونه به حشر
نظر به روی شهیدان بی گناه کنی

فغان که صبح ندارد شب فراق ای دل
که چاره ی غمش ازآه صبگاه کنی

جدا از آن مه بی مهر کی رواست (سحاب)
که سوی مهر نظر یا به روی ماه کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.