هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعاتی مانند عشق، فقر، قناعت، و انتقاد از زاهدان و ریاکاری می‌پردازد. شاعر از عشق و بوسه‌ای سخن می‌گوید که بهای آن را با جان خود پرداخته است. همچنین، به وضعیت فقرا و ناتوانی آنان اشاره می‌کند و از قناعت به کم‌ترین چیزها سخن می‌گوید. در پایان، شاعر از زاهدان و شفاعت آنان در قیامت انتقاد می‌کند و خود را بی‌نیاز از آن می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی و فلسفی آن نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۰۶

هر ساعت الفتی است تو را با جماعتی
آخر از آن جماعتم انگار ساعتی

دادم بهای بوسه ی او نقد جان و نیست
ما را جز این به چیز دگر استطاعتی

بهر ثمن به غیر کلافی چه آورد
بیچاره پیره زن که ندارد بضاعتی

از من خوشم که هیچ نپرسند روز حشر
دیوانه را چه معصیتی و چه طاعتی

زاهد چو ما به قول تو گوش نمی کنیم
از ما تو هم مکن به قیامت شفاعتی

ما را ز فقر نیز نباشد مذلتی
گر خواجه را بود ز امانت مناعتی

بهر دو نان چه منت دونان کشی (سحاب)
چون میتوان به قرص جوینی قناعتی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.