۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۱

سپید گشت دو چشمم در انتظار نگاهی
که سوی من کند اما نکرد چشم سیاهی

زبیم آنکه ندانند کیست قاتلم افغان
که جانب تو نکردم به حشر نیز نگاهی

فتد به گردن من جرم خون من به قیامت
که کودکی تو و نبود هنوز بر تو گناهی

به غیر دل که مجال سخن بر تو ندارد
ز من فغان که ندارد کسی بکوی تو راهی

مبر گمان که زجور فلک کسی بود ایمن
مگر کسی که به میخانه یافته است پناهی

ز جور دهر چنین سوزم از چه من که توانم
به خرمنش فگنم آتش از شراره ی آهی

(سحاب) تخم وفا را به زمین که فشاندم
به غیر خار ندامت از آن نرست گیاهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.