هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد انتظار و نگاه نکردن معشوق می‌گوید و از نادیده گرفته شدنش شکایت دارد. او از جور روزگار و ناکامی‌های عاشقانه می‌نالد و به میخانه به عنوان پناهگاه اشاره می‌کند. همچنین، از ندامت و بی‌ثمر بودن وفاداری خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و اشاره به مفاهیمی مانند ناامیدی و پناه بردن به میخانه، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌کند. همچنین، برخی مضامین مانند ندامت و جور روزگار ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۱۱

سپید گشت دو چشمم در انتظار نگاهی
که سوی من کند اما نکرد چشم سیاهی

زبیم آنکه ندانند کیست قاتلم افغان
که جانب تو نکردم به حشر نیز نگاهی

فتد به گردن من جرم خون من به قیامت
که کودکی تو و نبود هنوز بر تو گناهی

به غیر دل که مجال سخن بر تو ندارد
ز من فغان که ندارد کسی بکوی تو راهی

مبر گمان که زجور فلک کسی بود ایمن
مگر کسی که به میخانه یافته است پناهی

ز جور دهر چنین سوزم از چه من که توانم
به خرمنش فگنم آتش از شراره ی آهی

(سحاب) تخم وفا را به زمین که فشاندم
به غیر خار ندامت از آن نرست گیاهی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.