۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۲

یک ره به چشمم آن پری ناید به صد افسونگری
با آنکه گاهی ار فسون آید به چشم کس پری

در طره ی مشکین به رخ بررخ ز زلف عنبری
بر ماه داری مشک تر در مشک مه می پروری

لعل تو ای آرام جان هم جان فزاهم جان ستان
در پیش آن افسانه دان افسون و سحر سامری

بینم نکو رویان بسی دل جز تو ندهم بر کسی
داند کجا هر مفلسی قد گهر چون گوهری

رویت گل باغ امل از وی بکارد دل خلل
زلفت به عارض باز حل دارد قران با مشتری

با عاشقان خوی بدت کم باد جور بیحدت
اکنون که دادست ایزدت در ملک خوبی سروری

دارد (سحاب) آن تند خو خوی بد و روی نکو
آه ار بریم از خوی او در پیش داور داوری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.