هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از درد درونی و سفر روحانی خود سخن می‌گوید. او از گم‌شدگی در بیابان وجود و یافتن کلید رهایی از دردها می‌گوید. شاعر به مردان راه و عرفان اشاره می‌کند که گم‌بودگی را حاصل سفر خود می‌دانند و از مستی و ایمان به عنوان راهی برای رسیدن به حقیقت یاد می‌کند. در نهایت، شاعر از بوی باده و جام محبت الهی سخن می‌گوید که جانش را مست کرده و به او لذت و عمر دراز بخشیده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۲

در قعر جان مستم دردی پدید آمد
کان درد بندیان را دایم کلید آمد

چندان درین بیابان رفتم که گم شدستم
هرگز کسی ندیدم کانجا پدید آمد

مردان این سفر را گم‌بودگی است حاصل
وین منکران ره را گفت و شنید آمد

گر مست این حدیثی ایمان تو راست لایق
زیرا که کافر اینجا مست نبید آمد

شد مست مغز جانم از بوی باده زیرا
جام محبت او با بوسعید آمد

تا داده‌اند بویی عطار را ازین می
عمرش درازتر شد عیشش لذیذ آمد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.