هوش مصنوعی:
این متن یک شعر مدحی است که در ستایش فرمانروایی به نام علی نقی خان سروده شده است. شعر به توصیف فضایل، عدالت، بخشش، قدرت و تأثیرات مثبت حکومت او بر مردم و طبیعت میپردازد. همچنین، به ساختوسازها و اقدامات عمرانی او مانند قنات و آسیاب اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن به دلیل استفاده از زبان و اصطلاحات پیچیدهٔ شعر کلاسیک فارسی و مفاهیم عمیق ادبی، برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب است. درک کامل آن نیاز به آشنایی با ادبیات کهن فارسی دارد.
شمارهٔ ۲۴
فرمانروای گردون رفعت علی نقی خان
کایوان همت اوست برتر ز سقف گردون
آن سرور فریدون شوکت که نعل اسبش
زیبد اگر زند طعن بر افسر فریدون
از رشک مه رایش در جیب دست موسی
از شرم بذل دستش در خاک گنج قارون
از کوه حلم او یافت آرام خاک ساکن
از فیض جود او گشت معمور ربع مسکون
از یمن لطف او زهر یابد خواص تریاق
از بیم قهر او شهد جوید مزاج افیون
از بس عطا کف او از بحر و کان بر آورد
هر در که داشت مخفی، هر زر که داشت مخزون
مقدار قطره ای چند چون است پیش دریا؟
هنگام مدحش الفاظ زآنسان به حسب مضمون
هم از شراب لطفش کآرد چو باده بهجت
رخسار دوستانش مانند باده گلگون
هم از نهیب قهرش کآفاق تیره سازد
اجسام دشمنانش در خاک تیره مدفون
در شهر یزد الحق دارد برای هر درد
آبش مزاج جلاب خاکش خواص معجون
هم غنچه اش به بستان هم بلبلش به گلشن
هم سنبلش به صحرا هم لاله اش به هامون
خندان چو لعل عذرا گریان چو چشم وامق
مشکین چو زلف لیلی رنگین چو اشک مجنون
آمد هوای راغش چون بزم دوست دلکش
باشد نهال باغش چون قد یار موزون
در هر طرف بنا کرد چندین بنای عالی
کآمد سپهر اعلا در پیش رفعتش دون
در عیش آن ولایت آبادیش بسی گشت
از خطه ی ختابیش وز شهر شام افزون
هم کرد جاری آنجا از بهر نفع مردم
عمان صفت قناتی از یمن بخت میمون
در آن قنات پر آب جاری نمود نهری
نهری چو شط بغداد جوئی چو رود جیحون
گردید همت آباد نامش چو یافت انجام
از اختر خجسته وز طالع همایون
در اشکرز بنا کرد ز آن آب آسیائی
کاوصاف وضعش آمد از حد عقل بیرون
از سنگش آرد ریزان دایم چو در سوده
زان سان که از کف او پیوسته در مکنون
از وی چو یافت اتمام آن آسیا و بارد
از رشک گردش آن از دیده ی فلک خون
کلک (سحاب) بنوشت از بهر سال تاریخ:
«گردان همیشه این آس چون آسیای گردون»
کایوان همت اوست برتر ز سقف گردون
آن سرور فریدون شوکت که نعل اسبش
زیبد اگر زند طعن بر افسر فریدون
از رشک مه رایش در جیب دست موسی
از شرم بذل دستش در خاک گنج قارون
از کوه حلم او یافت آرام خاک ساکن
از فیض جود او گشت معمور ربع مسکون
از یمن لطف او زهر یابد خواص تریاق
از بیم قهر او شهد جوید مزاج افیون
از بس عطا کف او از بحر و کان بر آورد
هر در که داشت مخفی، هر زر که داشت مخزون
مقدار قطره ای چند چون است پیش دریا؟
هنگام مدحش الفاظ زآنسان به حسب مضمون
هم از شراب لطفش کآرد چو باده بهجت
رخسار دوستانش مانند باده گلگون
هم از نهیب قهرش کآفاق تیره سازد
اجسام دشمنانش در خاک تیره مدفون
در شهر یزد الحق دارد برای هر درد
آبش مزاج جلاب خاکش خواص معجون
هم غنچه اش به بستان هم بلبلش به گلشن
هم سنبلش به صحرا هم لاله اش به هامون
خندان چو لعل عذرا گریان چو چشم وامق
مشکین چو زلف لیلی رنگین چو اشک مجنون
آمد هوای راغش چون بزم دوست دلکش
باشد نهال باغش چون قد یار موزون
در هر طرف بنا کرد چندین بنای عالی
کآمد سپهر اعلا در پیش رفعتش دون
در عیش آن ولایت آبادیش بسی گشت
از خطه ی ختابیش وز شهر شام افزون
هم کرد جاری آنجا از بهر نفع مردم
عمان صفت قناتی از یمن بخت میمون
در آن قنات پر آب جاری نمود نهری
نهری چو شط بغداد جوئی چو رود جیحون
گردید همت آباد نامش چو یافت انجام
از اختر خجسته وز طالع همایون
در اشکرز بنا کرد ز آن آب آسیائی
کاوصاف وضعش آمد از حد عقل بیرون
از سنگش آرد ریزان دایم چو در سوده
زان سان که از کف او پیوسته در مکنون
از وی چو یافت اتمام آن آسیا و بارد
از رشک گردش آن از دیده ی فلک خون
کلک (سحاب) بنوشت از بهر سال تاریخ:
«گردان همیشه این آس چون آسیای گردون»
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.