هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن می‌گوید. او از چشم‌های دلربا، زلف‌های گره‌گشا و خال زیبای معشوق تعریف می‌کند و احساسات خود را نسبت به او بیان می‌کند. شاعر همچنین از درد و رنج ناشی از جدایی و بی‌وفایی معشوق می‌گوید و آرزو می‌کند که دوباره به او نزدیک شود.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عاشقانه و احساسات عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد جدایی و بی‌وفایی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۶

لعل تو به جان فزایی آمد
چشم تو به دلربایی آمد

چون صد گرهم فتاد در کار
زلفت به گره‌گشایی آمد

با زنگی خال تو که بر ماه
در جلوهٔ خودنمایی آمد

در دیدهٔ آفتاب روشن
چون نقطهٔ روشنایی آمد

با چشم تو می‌بباختم جان
چون چشم تو دردغایی آمد

بگریخت دلم ز چشم تو زود
وآواره ز بی وفایی آمد

در حلقهٔ زلفت آن دم افتاد
کز چشم تواش رهایی آمد

هرگاه که بگذری به بازار
گویند به جان فزایی آمد

یکتایی ماه شق شد از رشک
تا سرو تو در دوتایی آمد

بنشین و دگر مرو اگرچه
در کار تو صد روایی آمد

دانی نبود صواب اسلام
آنجا که بت ختایی آمد

بردی دلم و بحل بکردم
واشکم همه در گوایی آمد

در کار من جدا فتاده
چندین خلل از جدایی آمد

بیگانه مباش زانکه عطار
پیش تو به آشنایی آمد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.