هوش مصنوعی: این شعر به سوگ و ستایش حاجی سلیمان صباحی می‌پردازد، فردی که به دانش و حکمت مشهور بود و فقدانش جهان را در اندوه فرو برده است. شاعر از تأثیر عمیق مرگ او بر دل‌ها و ویرانی جهان بدون وجودش سخن می‌گوید و با بیانی احساسی، تاریخ وفات او را نیز یادآور می‌شود.
رده سنی: 16+ این متن به دلیل استفاده از مفاهیم عمیق عرفانی، ادبیات پیچیده و احساسات سنگین سوگواری، برای مخاطبانی مناسب است که توانایی درک مضامین انتزاعی و ادبیات فاخر را دارند. نوجوانان و بزرگسالان با دانش ادبی متوسط می‌توانند با آن ارتباط بهتری برقرار کنند.

شمارهٔ ۳۷ - مرثیه درباره ی فوت صباحی بید گلی

هزار افسوس از حاجی سلیمان صباحی آن
که صبح معرفت را بود رایش مهر تابانی

دریغ و درد از آن گنج حقایق آنکه بود او را
درون بحر گهر زائی برون ابر در افشانی

به علم انکار کردی صد فلاطون را به تحقیقی
به عجز اقرار دادی صد قلیدس را به برهانی

زنادانی بود در جنب عقل پیش رای او
اگر دانند پیر عقل را جز طفل نادانی

سخن کوتاه تا وضع سخن شد نامد و ناید
جهان را بی سخن چون او سخن سنجی سخندانی

به گلزار جنان شد مرغ روحش زین جهان آری
نماند در چنین مرغ خوش الحانی

سیه شد بی وجودش محفل گیتی که بود الحق
وجودش شمع عالمتابی و عالم شبستانی

نظر بر بند از این گلشن که بی او بر دل و دیده
بود هر سبزه ی او خنجری هر غنچه پیکانی

جهان نظم زین پس رو به ویرانی نهاد آری
جهان ویران شود در وی نباشد چون جهانبانی

گریبان حیاتش چاک از دست اجل چون شد
به هر چشم آستینی به هر دستی گریبانی

دلش فارغ شد از رنج و غم گیتی، نهاد اما
زغم بر هر دلی دردی که دروی نیست درمانی

زخون هر دل سوزان کنون هر دامنی گلشن
اگر از آتشی وقتی پدید آید گلستانی

کنون زین غم به هر دم سیل خونی جوشد از هر دل
اگر زین پیش یکبار از تنوری خاست طوفانی

غرض چون از جهان رفت او رود از ماتمش هر دم
به چرخ از هر دلی فریادی، از هر سینه افغانی

(سحاب) از بهر ضبط سال تاریخ وفات او
رقم زد: «آه کز ملک فصاحت شد سلیمانی»
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.