هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از عطار نیشابوری بیانگر عشق و شیدایی به معشوق الهی است. شاعر از شدت عشق و جذبه‌های معنوی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که با ظهور معشوق، همه چیز در دنیا رنگ می‌بازد و تنها عشق به او باقی می‌ماند. او از وحدت وجود و فنا در عشق الهی سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که همه دل‌ها به این عشق بیدار شوند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۶

گرد ره تو کعبه و خمار نماند
یک دل ز می عشق تو هشیار نماند

ور یک سر موی از رخ تو روی نماید
بر روی زمین خرقه و زنار نماند

وآن را که دمی روی نمایی ز دو عالم
آن سوخته را جز غم تو کار نماند

گر برفکنی پرده از آن چهرهٔ زیبا
از چهرهٔ خورشید و مه آثار نماند

جان چو بگشاید به رخت دیده که جان را
با نور رخت دیده و دیدار نماند

گر وحدت خود را با قلاوز فرستی
از وحدت تو هستی دیار نماند

جانا ز می عشق تو یک قطره به دل ده
تا در دو جهان یک دل بیدار نماند

در خواب کن این سوختگان را ز می عشق
تا جز تو کسی محرم اسرار نماند

از بس که ز دریای دلم موج گهر خاست
ترسم که درین واقعه عطار نماند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.