هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن می‌گوید. او با توصیف جزئیات ظاهری معشوق، مانند چهره، زلف، ابرو و مژگان، احساسات عمیق عاشقانه و عرفانی خود را بیان می‌کند. شاعر همچنین از تأثیرات روحانی و معنوی معشوق بر دیگران، از جمله عاشقان و حتی مردگان، سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر به ستایش خداوند و ارتباط معنوی خود با او می‌پردازد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۸

چون تتق از روی آن شمع جهان برداشتند
همچو پروانه جهانی دل ز جان برداشتند

چهره‌ای دیدند جانبازان که جان درباختند
بهره‌ای گویی ز عمر جاودان برداشتند

چون سبک‌روحی او دیدند مخموران عشق
سر به سر بر روی او رطل گران برداشتند

جمله رویا روی و پشتا پشت و همدرد آمدند
نعره و فریاد از هفت آسمان برداشتند

چون دهان او بقدر ذره‌ای شد آشکار
هر نفس صد گنج پر گوهر از آن برداشتند

زلف او چون پردهٔ عشاق آمد زان خوش است
گر ز زلف او نوایی هر زمان برداشتند

جملهٔ ترکان ز شوق ابروی و مژگان او
نیک پی بردند اگر تیر و کمان برداشتند

در تعجب مانده‌ام تا عاشقان بی خبر
چون نشان نیست از میانش چون نشان برداشتند

وصف یک یک عضو او کردم ولیکن برکنار
چون رسیدم با میانش از میان برداشتند

چون ز لعلش زندگی و آب حیوان یافتند
مردگان در خاک گورستان فغان برداشتند

خازنان هشت جنت عاشق رویش شدند
در ثنای او چو سوسن ده زبان برداشتند

چون تخلص را درآمد وقت جشنی ساختند
جام بر یاد خداوند جهان برداشتند

چون خداوند جهان عطار خود را بنده خواند
خازنان خلد دست درفشان برداشتند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.