هوش مصنوعی:
این شعر به بیان درد و رنجهای زندگی میپردازد و ناپایداری جهان را یادآور میشود. شاعر از غمها و جور روزگار شکایت میکند و اشاره میکند که هیچ چیز در این دنیا پایدار نیست. او همچنین از عشق و فراق سخن میگوید و از ناتوانی در رسیدن به معشوق گلایه میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند ناپایداری زندگی، غم، و عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد. درک کامل این مفاهیم معمولاً به بلوغ فکری و تجربههای زندگی نیاز دارد.
شمارهٔ ۲۸۰
ای دل چه چاره چون که جهان پایدار نیست
جز درد و خون دیده در این روزگار نیست
زنهار غم مخور تو به احوال روزگار
زیرا که کار و بار جهان بر قرار نیست
خوش دار خاطرت مشو ای دل ز غم ملول
کاین دور چرخ را بجز این کار و بار نیست
جور و جفای چرخ ز حد رفت بر دلم
آخر کدام دل که از او بردبار نیست
جان از کسی ستاند و دل از کسی برد
زنهار بر موافقتش اعتبار نیست
بردی بسا دلی به قد سرو و روی ماه
ما را چو سرو این همه دلها به بار نیست
گر یک شبی به کلبه احزان کنی گذر
در پای تو مرا بجز از جان نثار نیست
چندان سرشک دیده به راهت فشانده ام
کز آب دیده ی من مسکین گذار نیست
جان در فراق روی تو آمد به لب مرا
آخر چرا به وصل توام اختیار نیست
جز درد و خون دیده در این روزگار نیست
زنهار غم مخور تو به احوال روزگار
زیرا که کار و بار جهان بر قرار نیست
خوش دار خاطرت مشو ای دل ز غم ملول
کاین دور چرخ را بجز این کار و بار نیست
جور و جفای چرخ ز حد رفت بر دلم
آخر کدام دل که از او بردبار نیست
جان از کسی ستاند و دل از کسی برد
زنهار بر موافقتش اعتبار نیست
بردی بسا دلی به قد سرو و روی ماه
ما را چو سرو این همه دلها به بار نیست
گر یک شبی به کلبه احزان کنی گذر
در پای تو مرا بجز از جان نثار نیست
چندان سرشک دیده به راهت فشانده ام
کز آب دیده ی من مسکین گذار نیست
جان در فراق روی تو آمد به لب مرا
آخر چرا به وصل توام اختیار نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.