هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد فراق و عشق عمیق شاعر به معشوق است. شاعر از غم جدایی، وفاداری دل، و اشتیاق به وصال سخن می‌گوید. او از جذابیت‌های معشوق مانند قد بلند و نگاه فتانش یاد می‌کند و خود را فدای راه او می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی اشارات مانند 'غمزهٔ فتان' و 'تیر غمزه' نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۴۲۳

بازم غم فراق تو دردی به جان نهاد
تا کی توان غمی به دل ناتوان نهاد

هر چند سرو قدّ تو از ما کناره جست
دل باوفا و عهد تو جان در میان نهاد

گنجور عشق روی تو جانست و در دلم
گنجست مهر روی تو در وی نهان نهاد

سرو روان ما به تو مایل دلم ز جان
زیرا جهان و جان به سر تو روان نهاد

خون دلم به غمزه ی فتّان دگر بریخت
چشمش ببین چه قاعده ای در جهان نهاد

قربان شدن به کیش من خسته به بود
چون تیر غمزه چشم تو اندر کمان نهاد

قولت نه معنیی که توان بست دل بر او
عهدت نه صورتی که بر او دل توان نهاد

شد بحر خون دو چشمم و این مردمک در او
همچون حباب خانه بر آب روان نهاد

بگرفت دامن شب وصل تو دست دل
تا لطف جان فزای تو پا در میان نهاد

دل در هوای وصل تو روح و روان ز شوق
کرد او فدای راهت و منّت به جان نهاد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.