هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و فراق سخن میگوید و درد دل شاعر را از دوری معشوق بیان میکند. شاعر از رنجهای عشق، بیقراری دل، و تأثیرات عمیق فراق بر جان خود مینویسد. همچنین، اشارهای به درماندگی و سرگشتگی او در غیاب یار دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۴۷۳
تا نگارین رخ دلبند ز ما پنهان کرد
خانه ی صبر من دلشده را ویران کرد
حال بیچاره خود از عشق تو خون بود ولی
تیغ ایام فراق تو گذر بر جان کرد
حال درد دل خود را چو بگفتم به طبیب
هم ز عنّاب لب لعل تواش درمان کرد
دیده هر چند بعیدست ز روی چو مهت
لیک در عید رخت جان و جهان قربان کرد
گر ز دل جان طلبد آن صنم خوب خصال
هرچه او خواست ز بیچاره دل ما آن کرد
دل مسکین به تکاپوی تو از پا ننشست
آخرالامر که تا جان به سر جانان کرد
یک دم از لعل لب خویش مرا کام نداد
تا مرا گرد جهان خسته و سرگردان کرد
دل بدزدید و نیارست نگه داشتنش
آن همه فتنه و آشوب دو چشمش زان کرد
روی بنمود و دگر باره ز ما گردانید
تا به هجران چو سر زلف خودم پیچان کرد
خانه ی صبر من دلشده را ویران کرد
حال بیچاره خود از عشق تو خون بود ولی
تیغ ایام فراق تو گذر بر جان کرد
حال درد دل خود را چو بگفتم به طبیب
هم ز عنّاب لب لعل تواش درمان کرد
دیده هر چند بعیدست ز روی چو مهت
لیک در عید رخت جان و جهان قربان کرد
گر ز دل جان طلبد آن صنم خوب خصال
هرچه او خواست ز بیچاره دل ما آن کرد
دل مسکین به تکاپوی تو از پا ننشست
آخرالامر که تا جان به سر جانان کرد
یک دم از لعل لب خویش مرا کام نداد
تا مرا گرد جهان خسته و سرگردان کرد
دل بدزدید و نیارست نگه داشتنش
آن همه فتنه و آشوب دو چشمش زان کرد
روی بنمود و دگر باره ز ما گردانید
تا به هجران چو سر زلف خودم پیچان کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.