هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از ناامیدی‌ها و آرزوهایش در رابطه با معشوق می‌گوید و از زیبایی‌ها و جذابیت‌های او تعریف می‌کند. شاعر از ناتوانی خود در بیان کامل احساساتش و از این که معشوق به او توجهی نمی‌کند، شکایت دارد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۴۶

گر دلبرم به یک شکر از لب زبان دهد
مرغ دلم ز شوق به شکرانه جان دهد

می‌ندهد او به جان گرانمایه بوسه‌ای
پنداشتی که بوسه چنین رایگان دهد

چون کس نیافت از دهن تنگ او خبر
هر بی خبر چگونه خبر زان دهان دهد

معدوم شیء گوید اگر نقطهٔ دلم
جز نام از خیال دهانش نشان دهد

مردی محال گوی بود آنکه بی خبر
یک موی فی‌المثل خبر از آن میان دهد

چون دید آفتاب که آن ماه هشت خلد
از روی خود زکات به هفت آسمان دهد

افتاد در غروب و فروشد خجل زده
تا نوبت طلوع بدان دلستان دهد

در آفتاب صد شکن آرم چو زلف او
گر زلف او مرا سر مویی امان دهد

ابروی چون کمانش که آن غمزه تیر اوست
هر ساعتی چو تیر سرم در جهان دهد

گویی که جور هندوی زلفش تمام نیست
آخر به ترک مست که تیر و کمان دهد

از عشق او چگونه کنم توبه چون دلم
صد توبهٔ درست به یک پاره نان دهد

آن دارد آن نگار ز عطار چون گذشت
امکان ندارد آنکه کسی شرح آن دهد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.