۳۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۵۲

عشق تو به جان دریغم آید
نامت به زبان دریغم آید

وصف سر زلف پر طلسمت
از شرح و بیان دریغم آید

از زلف تو سرکشان ره را
یک موی نشان دریغم آید

من موی‌میان نگویمت زانک
این وصف بدان دریغم آید

هر چند میان تو چو مویی است
مویی به میان دریغم آید

دل می‌خواهی و من نیم آنک
هرگز ز تو جان دریغم آید

یک ذره خیال چهرهٔ تو
از هر دو جهان دریغم آید

نی نی که ز رخ نقاب بردار
کان روی نهان دریغم آید

عطار چون از تو شد سبک دل
در بند گران دریغم آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.