هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌نالد. او از نداشتن دل و دلدار شکایت دارد و از بی‌توجهی معشوق به حالش گلایه می‌کند. شاعر خود را سرگشته و گرفتار عشق توصیف می‌کند و از بی‌خوابی و اشک‌های بی‌پایانش می‌گوید. او از دوری معشوق و بی‌مهری اطرافیان می‌نالد و التماس می‌کند که معشوق او را از خود دور نکند و به فریادش برسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و درد عشق ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۷۳۱

من مسکین نه دل دارم نه دلدار
به دل دارم ز دلدارم بسی بار

تویی فارغ ز حال دردمندان
منم سرگشته در عشقت چو پرگار

تو خوش در خواب صبح و شب همه شب
دو چشم من چو بخت یار بیدار

نه از چنگ غمت یک دم رهاند
نه بر وصلم امیدی می دهد یار

نظر بر من نیندازد زمانی
اگرچه گشته ام چون خاک ره خوار

مدامم دیده ی جان در فراقت
بریزد اشک همچون ابر آذار

چو دستم نیست بر وصل تو باری
برای روز هجرانم نگه دار

ملامت می کنم در عشق بازی
چو منصورم ز عشقش بر سر دار

همه خویشان ز من بیگانه گشتند
ز بهر یارم و یارم شد اغیار

رقیب از من نمی دانم چه خواهد
چو دل رفت و به دستم نیست دلدار

به هجرانم مکش یکباره زین بیش
به وصل خویشم آخر شاد می دار

نگارینا مرا از روی یاری
به کام خاطر اغیار مگذار

به فریاد دل بیچارگان رس
جهانی در غم عشقت گرفتار
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.