هوش مصنوعی: این متن عرفانی دربارهٔ عشق و عاشقی است که در آن شاعر به دشواری‌های راه عشق و نیاز به فداکاری و از خود گذشتگی برای رسیدن به معشوق اشاره می‌کند. او تأکید می‌کند که برای درک عشق واقعی، باید از خود فاصله گرفت و به مرحله‌ای رسید که وجود فردی ناپدید شود. همچنین، شاعر به اهمیت صبر و حوصله در این راه و نیاز به سوختن در آتش عشق برای رسیدن به کمال اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۷۴

واقعهٔ عشق را نیست نشانی پدید
واقعه‌ای مشکل است بسته دری بی کلید

تا تو تویی عاشقی از تو نیاید درست
خویش بباید فروخت عشق بباید خرید

پی نبری ذره‌ای زانچه طلب می‌کنی
تا نشوی ذره‌وار زانچه تویی ناپدید

واقعه‌ای بایدت تا بتوانی شنید
حوصله‌ای بایدت تا بتوانی چشید

تا بنبینی جمال عشق نگیرد کمال
تا شنوی حسب حال راست بباید شنید

کار کن ار عاشقی بار کش ار مفلسی
زانکه بدین سرسری یار نگردد پدید

سوخته شو تا مگر در تو فتد آتشی
کاتش او چون بجست سوخته را بر گزید

درد نگر رنج بین کانچه همی جسته‌ام
راست که بنمود روی عمر به پایان رسید

راست که سلطان عشق خیمه برون زد ز جان
یار در اندر شکست عقل دم اندر کشید

هر تر و خشکم که بود پاک به یکدم بسوخت
پرده ز رخ برگرفت پردهٔ ما بر درید

ای دل غافل مخسب خیز که معشوق ما
در بر آن عاشقان پیش ز ما آرمید

تا دل عطار گشت بلبل بستان درد
هر دمش از عشق یار تازه گلی بشکفید
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.