هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از تجربه‌های روحانی و عرفانی خود سخن می‌گوید. او از کشیده شدن به سوی عشق الهی، رنج‌ها و تحولات درونی خود می‌گوید و در نهایت به نور عشق الهی می‌رسد. شاعر از تسلیم شدن در برابر اراده الهی و فداکاری برای عشق الهی سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۱

دوش آمد و ز مسجدم اندر کران کشید
مویم گرفت و در صف دردی کشان کشید

مستم بکرد و گرد جهانم به تک بتاخت
تا نفس خوار خواری هر خاکدان کشید

هر جزو من مشاهده تیغی دگر بخورد
هر عضو من معاینه کوهی گران کشید

گفتار خویش بگذر اگر می‌توان گذشت
یعنی بلای من کش اگر می‌توان کشید

گفتم هزار جان گرامی فدای تو
از حکم تو چگونه توانم عنان کشید

چون جان من به قوت او مرد کار شد
از هرچه کرد عاقبتش بر کران کشید

در بی نشانیم بنشاند و مرا بسوخت
وانگه به گرد من رقمی بی نشان کشید

عمری در آن میانه چو بودم به نیستی
خوش خوش از آن میانه مرا در میان کشید

چون چشم باز کرد و دل خویش را بدید
سر بر خطش نهاد و خطی بر جهان کشید

بس آه پرده‌سوز که از قعر دل بزد
بس نعرهٔ عجیب که از مغز جان کشید

پایان کار دل چو نگه کرد نیک نیک
دلدار کرده بود، نه دل آنچه آن کشید

عطار آشکار از آن دید نور عشق
کان دلفروز سرمهٔ عشقش نهان کشید
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.