هوش مصنوعی: این متن شعری است که عشق و دلدادگی را به تصویر می‌کشد. شاعر از عشق به عنوان کیمیای اسرار و سیمرغی که جگر را می‌خورد، یاد می‌کند. او از سودای عشق به عنوان دریای آتشین و اندوه آن به عنوان ابری خون‌بار سخن می‌گوید. شاعر همچنین از تأثیرات عشق بر دین و دنیا و تغییراتی که در وجود انسان ایجاد می‌کند، صحبت می‌کند. در نهایت، شاعر از دوری معشوق و رنج ناشی از آن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتواند به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۳۹۰

ای عشق تو کیمیای اسرار
سیمرغ هوای تو جگرخوار

سودای تو بحر آتشین موج
اندوه تو ابر تند خون‌بار

در پرتو آفتاب رویت
خورشید سپهر ذره کردار

یک موی ز زلف کافر تو
غارتگر صد هزار دین‌دار

چون زلف به ناز برفشانی
صد خرقه بدل شود به زنار

آنجا که سخن رود ز زلفت
چه کفر و چه دین چه تخت و چه دار

تا بنشستی به دلربایی
برخاست قیامتی به یکبار

آن شد که ز وصل تو زدم لاف
اکنون من و پشت دست و دیوار

در عشق تو کار خویش هر روز
از سر گیرم زهی سر و کار

دستی بر نه که دور از تو
چون باد ز دست رفت عطار
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.