هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بی‌قراری و ناراحتی خود بدون حضور معشوق سخن می‌گوید. او از زندگی دنیوی و غم‌های آن خسته شده و به دنبال فرار از این غم‌ها با نوشیدن باده است. شاعر همچنین از بی‌اعتنایی به نام و ننگ و دوری از نفاق و تظاهر سخن می‌گوید و از مخاطب خود می‌خواهد که به جای توجه به دیگران، به حال خود بپردازد.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، اشاره به مصرف باده و مفاهیم مرتبط با آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۹۸

نیست مرا به هیچ رو، بی تو قرار ای پسر
بی تو به سر نمی‌شود، زین همه کار ای پسر

صبح دمید و گل شکفت، از پی عیش دم به دم
چنگ بساز ای صنم، باده بیار ای پسر

تا که ازین خمار غم، خون جگر بود مرا
هین بشکن ز خون خم، رنج خمار ای پسر

چند غم جهان خورم، چون نیم اهل این جهان
باده بیار تا کنم، زود گذار ای پسر

من چو به ترک نام و ننگ، از دل جان بگفته‌ام
چند به زهد خوانیم، دست بدار ای پسر

چون به شمار کس نیم، سر به هوا برآورم
تا نکنندم از جهان، هیچ شمار ای پسر

نیست مرا ز هیچکس، هیبت نیم جو ز من
هست مرا یکی شده، منبر و دار ای پسر

جان فرید از نفاق، ننگ به نام خلق شد
پس تو ز شرح حال خود، ننگ مدار ای پسر
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.