هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او از بیوفایی و جفای معشوق شکایت دارد، اما همچنان به عشق و امید به وصال پایبند است. شاعر با توصیف زیباییهای معشوق و مقایسه آن با دیگران، عمق علاقه خود را نشان میدهد و از درد فراق مینالد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال ممکن است دشوار باشد. همچنین برخی از مفاهیم مانند جفا و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۳۰۶
نیست یاری به جهان مثل تو کس دلداری
چابکی سروقدی سیم بری عیاری
خلق گویند که بدخوست برو ترکش کن
چون توانم که کنم ترک چنان دلداری
در حریم حرم وصل تو خواهم که کنم
از دل زار پر اندوه به زاری زاری
تا مگر رحم کنی بر من بی دل ز کرم
می کشم جور و جفای تو فراوان باری
بارها بار طلب کرد دلم در کویت
پاسبان درت ای دوست ندادم باری
چون نیفتاد به دستم گلی از گلشن وصل
برکن از لطف خود از پای دل ما خاری
بار بسیار بر این خسته دلم هست بسی
نیست چون بار فراقت به دل من باری
چون مرا بار فراق تو درآورد ز پای
آخر ای دوست منه بر سر این سر باری
گفتم ای دوست ببستی کمری بر کینم
از منش شرم نبود او و بگفتا آری
کارم از دست شد و درد فراقم بر دل
بی تکلّف چه بود خوشتر از اینم کاری
گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی
ترسم آنگه که بجویی نبود آثاری
طوطیان را به سخن هست فصاحت بسیار
لیک هرگز نبود چون تو شکر گفتاری
کبک را هست خرامیدن رعنا لیکن
نکند چون قد زیبای تو خوش رفتاری
غم حال من بیچاره سرگشته بخور
که ندارم به جهان غیر تو کس غمخواری
چابکی سروقدی سیم بری عیاری
خلق گویند که بدخوست برو ترکش کن
چون توانم که کنم ترک چنان دلداری
در حریم حرم وصل تو خواهم که کنم
از دل زار پر اندوه به زاری زاری
تا مگر رحم کنی بر من بی دل ز کرم
می کشم جور و جفای تو فراوان باری
بارها بار طلب کرد دلم در کویت
پاسبان درت ای دوست ندادم باری
چون نیفتاد به دستم گلی از گلشن وصل
برکن از لطف خود از پای دل ما خاری
بار بسیار بر این خسته دلم هست بسی
نیست چون بار فراقت به دل من باری
چون مرا بار فراق تو درآورد ز پای
آخر ای دوست منه بر سر این سر باری
گفتم ای دوست ببستی کمری بر کینم
از منش شرم نبود او و بگفتا آری
کارم از دست شد و درد فراقم بر دل
بی تکلّف چه بود خوشتر از اینم کاری
گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی
ترسم آنگه که بجویی نبود آثاری
طوطیان را به سخن هست فصاحت بسیار
لیک هرگز نبود چون تو شکر گفتاری
کبک را هست خرامیدن رعنا لیکن
نکند چون قد زیبای تو خوش رفتاری
غم حال من بیچاره سرگشته بخور
که ندارم به جهان غیر تو کس غمخواری
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.