هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و شیفتگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی و جذابیت معشوق چنان تحت تأثیر قرار گرفته که عقل و توبه‌هایش را از دست داده است. شاعر از ناتوانی در رهایی از دام عشق و تسلیم کامل خود در برابر معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۲۴

بیچاره دلم که نرگس مستش
صد توبه به یک کرشمه بشکستش

از شوق رخش چو مست شد چشمش
از من چه عجب اگر شوم مستش

دست‌آویزی شگرف می‌بینم
هفتاد و دو فرقه را خم شستش

خورشید که دست برد در خوبی
نتواند ریخت آب بر دستش

چون ماه که رخش حسن می‌تازد
صد غاشیه‌کش به دلبری هسش

صد جان باید به هر دمم تا من
بر فرق کنم نثار پیوستش

جانا دل من که مرغ دام توست
از دام تو دست کی دهد جستش

عقلی که گره‌گشای خلق آمد
سودای رخ تو رخت بربستش

عطار به تحفه گر فرستد جان
فریاد همی کند که مفرستش
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.