هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که از مخاطب می‌خواهد تا از تعلقات دنیوی دست بکشد و به سمت عشق حقیقی و معنویت حرکت کند. شاعر از مفاهیمی مانند قلندری، عشق الهی، رهایی از دنیا و فداکاری در راه عشق سخن می‌گوید. او مخاطب را به انتخاب بین دنیا و آخرت دعوت می‌کند و تأکید می‌کند که عشق حقیقی نیازمند فداکاری و گذشتن از خود است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری و گذشتن از خود ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۴۳۱

ای پیر مناجاتی رختت به قلندر کش
دل از دو جهان برکن دردی ببر اندر کش

یا چون زن کم‌دان شو یا محرم مردان شو
یا در صف رندان شو یا خرقه ز سر برکش

چون فتنهٔ آن ماهی چون رهرو این راهی
بار غم اگر خواهی از کون فزون تر کش

خمار و قلندر شو مست می دلبر شو
ور گفت که کافر شو هان تا نشوی سرکش

چون کافر اوباشی هرچند ز اوباشی
با دوست به قلاشی هم دست کنی درکش

گفتی که به عشق اندر گر کشته شوی بهتر
اینک من و اینک سر فرمان بر و خنجر کش

ای دلبر سیمین‌بر گفتی که نداری زر
بی زر نبود دلبر از جان بگذر زر کش

عطار که سیم آرد بر روی چو زر بازد
چون صفوت دین دارد گو درد قلندر کش
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.