هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربه‌های عرفانی و روحانی خود سخن می‌گوید. او از مستی و رقص در خرابات و گفت‌وگو با پیر خرابات یاد می‌کند. پیر به او توصیه می‌کند که از مذهب رندان پیروی کند، خرقه و سجاده را کنار بگذارد و به درد عشاق بپیوندد. شاعر از اهمیت درون و عالم دل سخن می‌گوید و توصیه می‌کند که گوهر عطار را به هر قیمتی بخرند.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی و رندان ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب یا دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۳۸

مست شدم تا به خرابات دوش
نعره‌زنان رقص‌کنان دردنوش

جوش دلم چون به سر خم رسید
زآتش جوش دلم آمد به جوش

پیر خرابات چو بانگم شنید
گفت درآی ای پسر خرقه‌پوش

گفتمش ای پیر چه دانی مرا
گفت ز خود هیچ مگو شو خموش

مذهب رندان خرابات گیر
خرقه و سجاده بیفکن ز دوش

کم زن و قلاش و قلندر بباش
در صف اوباش برآور خروش

صافی زهاد به خواری بریز
دردی عشاق به شادی بنوش

صورت تشبیه برون بر ز چشم
پنبهٔ پندار برآور ز گوش

تو تو نه‌ای چند نشینی به خود
پردهٔ تو بردر و با خود بکوش

قعر دلت عالم بی‌منتهاست
رخت سوی عالم دل بر بهوش

گوهر عطار به صد جان بخر
چند بود پیش تو گوهر فروش
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.