هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و مستی ناشی از آن سخن میگوید. او خود را در پای معشوق، مانند خاک پست، افتاده میبیند و از هشیاری دور شده است. شاعر از عشق و درد عاشقی سخن میگوید و بیان میکند که توبهاش هرگز درست نخواهد شد زیرا در ملامت شکست خورده است. او احساس میکند که وجودش به دلیل عشق از بین رفته و مانند ماهیای است که از دریا جدا شده است. شاعر از ساقی میخواهد که او را بیخود کند و دستش را بگشاید زیرا در خود پایبست شده است. او از دوری از معشوق و روی زیبای او مینالد و در پایان اشاره میکند که در زمان حال، مانند عطار، نیمی از وجودش در شراب و نیمی دیگر در زمان گم شده است.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهای مانند مستی و توبه نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.
غزل شمارهٔ ۴۶۷
از می عشق تو مست افتادهام
بر درت چون خاک پست افتادهام
مستیم را نیست هشیاری پدید
کز نخستین روز مست افتادهام
در خرابات خراب عاشقی
عاشق و دردیپرست افتادهام
توبه من چون بود هرگز درست
کز ملامت در شکست افتادهام
نیستی من ز هستی من است
نیستم زیرا که هست افتادهام
میتپم چون ماهیی دانی چرا
زانکه از دریا به شست افتادهام
بی خودم کن ساقیا بگشای دست
زانکه در خود پای بست افتادهام
دست دور از روی چون ماهت که من
دورم از رویت ز دست افتادهام
این زمان عطار و یک نصفی شراب
کز زمان در نصف شست افتادهام
بر درت چون خاک پست افتادهام
مستیم را نیست هشیاری پدید
کز نخستین روز مست افتادهام
در خرابات خراب عاشقی
عاشق و دردیپرست افتادهام
توبه من چون بود هرگز درست
کز ملامت در شکست افتادهام
نیستی من ز هستی من است
نیستم زیرا که هست افتادهام
میتپم چون ماهیی دانی چرا
زانکه از دریا به شست افتادهام
بی خودم کن ساقیا بگشای دست
زانکه در خود پای بست افتادهام
دست دور از روی چون ماهت که من
دورم از رویت ز دست افتادهام
این زمان عطار و یک نصفی شراب
کز زمان در نصف شست افتادهام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.