هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربه‌های روحانی و معنوی خود سخن می‌گوید. او از نوشیدن شراب معنوی و تجربه‌های عرفانی مانند نوشیدن آب حیات و ارتباط با موجودات ماورایی مانند خضر و رحمان صحبت می‌کند. شاعر همچنین به احساسات عمیق خود از جدایی و هجران اشاره می‌کند و از پنهان کردن این تجربه‌ها از دیگران سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۶۹

من شراب از ساغر جان خورده‌ام
نقل او از دست رضوان خورده‌ام

گوییا وقت سحر از دست خضر
جام جم پر آب حیوان خورده‌ام

لب فرو بستم تو می‌دان کین شراب
با حریفی آب دندان خورده‌ام

تو مخور زنهار ازین می تا تویی
زانکه من زنهار با جان خورده‌ام

چون تویی تو نماند آنگهی
نعره‌زن زان می که من زان خورده‌ام

چون دریغ آمد به خویشم این شراب
لاجرم از خویش پنهان خورده‌ام

بر فراز عرش باز اشهبم
زقه‌ها از دست سلطان خورده‌ام

دل چو در انگشت رحمان داشتم
شیر از انگشت رحمان خورده‌ام

در فرح زانم که همچون غنچه من
این قدح سر در گریبان خورده‌ام

این زمان عطار گر نوشد شراب
زیبدش چون زهر هجران خورده‌ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.